چندی پیش یکی دیگر از رونمایی های سالانه اپل از گوشیهای آیفون به همراه آخرین ساعت هوشمندش برگزار شد و این بار آیفون 15 و اپلواچ سری 9 معرفی شدند. به همین راحتی یکی دیگر از رونمایی های سالانه این برند آمد و رفت و به ظاهر آب از آب تکان نخورد. همانطور که انتظار میرفت از دو محصول جدید با کمترین تغییرات جدیدی رونمایی شد و حتی همین تغییرات اندک هم از قبل توسط رسانه های فناوری پیشبینی شده بودند. این که چندین سال است دیگر رویدادهای سالانه اپل بدون آن هیجان مرموز برگزار میشود، تبدیل به امری عادی شده و دیگر کسی از مدتی قبل در مورد انتظارات و عجایب این رونمایی گمانهزنی نمیکند. اپل که زمانی به مهارت شعبده سازی (و نه شعبدهبازی) برای رویدادهایش شهرت داشت و از کلکسیونی از تکنیک های روابط عمومی و ارتباط رسانهای برای زمینهسازی و تعلیق افکار عمومی مخاطبان بهره میبرد تا رویدادهایش را هر چه بیشتر هیجانانگیز کند، امروز دیگر برگزار کننده مراسمی کاملا قابل انتظار است.
دیگر قبل از رویدادها نه مهندسی در بار یا کافه گوشی پروتوتایپ (نمونه) را مثلا از روی فراموشی جا می گذارد و نه اسکچهای گوشی طراحی شده در اینترنت مثلا نشت می کند. تازه به لطف پاندمی کووید دو سه سالی است که حتی روزنامهنگاران محدود و انتخابشده حاضر در مکان رونمایی هم مانند بقیه مخاطبان در سراسر جهان شاهد تیم کوک و بقیه ارائهدهندگان هستند که بهجای حضور زنده روی سن اودیتوریم اپل از طریق ویدئوهای از پیش ضبط شده با آنها سخن میگویند. همه اینها یعنی گویا دوره غافلگیری گذشته و روی بخشی از منحنی نوآوری فناورانه قرار گرفتهایم که فعلا نمیتوان انتظار تولیدات انقلابی در زمینه گوشیهای هوشمند داشت. حتی عدهای رونمایی چندی پیش اپل از هدست واقعیت ترکیبی خود یعنی اپل ویژن پرو را تلاشی برای باقی ماندن در جرگه نوآوران فناوری و یا قدرتنمایی دوباره در آن حوزه تعبیر کردهاند، آن هم محصولی که با آن اندازه و هیبت و بهویژه قیمتش بعید به نظر میرسد دستکم در نسخه فعلی از نظر کاربردی خیلی موفق باشد.
اما مگر رقیب اصلی اپل در این سالها چه گل متفاوتی به سر نوآوری شگفتآور زده؟ سامسونگ به ترتیب با تغییر ابعاد، افزایش سرعت پردازنده،ماندگاری باتری و افزایش تعداد لنزهای دوربینش سعی کرده است تا کاربران اندرویدی خود را خوشحال نگاه دارد. پس از آن هم در رویکردی پستمدرن دوباره پرونده گوشیهای تاشو و فلیپ را روی میز گذاشت وطراحیهای یک دهه قبل را روی پرچمداران جدیدش سوار کرد تا بلکه تفاوتی ایجاد کند که البته همین هم جای شکرش باقی است؛ چرا که اوج تغییرات طراحی همین آیفون 15 به برداشتن آن دکمه سایلنت ماقبل تاریخ و انحنا دادن لبههای گوشی و البته استفاده از بدنه تیتانیوم منحصر شد. تبدیل پورت لایتینگ به تایپ سی را هم که اعتبارش بماند برای مقررات اتحادیه اروپا که اگر جز آن بود، اپل زیر بار نمیرفت. جالب آنکه در همین روزهایی که از رونمایی محصولات اپل گذشته است، ویدئوی تست سقوط (دراپ تست) آیفون 15 در فضای مجازی متتشر شده که نشان میدهد هر چند بدنه تیتانیوم کمک بهسزایی به سبک شدن گوشی کرده است اما آسیبپذیری آن را در مقایسه یا آیفون 14 با چالش جدی مواجه میکند. خبرهایی هم از حرارت بسیار گوشی (اوورهیتینگ) ناشی از عملکرد پردازنده جدید به گوش میرسد.
اما همه اینها را که کنار ویدئوهایی از صف مردم برای خرید در کشورهایی که این گوشی به بازارشان رسیده میگذاریم، شاید به این سوال فکر میکنیم که اصولا چقدر طرفداران آیفون و یا اصلا اپل مثل ما فکر میکنند. لابد آنها هم سالهاست که انتظار تغییرات شگرفی در گوشی هر سال نسبت به سال گذشته ندارند، اما آیا این ذرهای از هیجان خرید مدل جدید آیفون برایشان کم کرده است؟ برای پاسخ به این سوال کافی است به آمار و ارقام نگاهی بیندازیم و ببینیم که کل درآمد اپل در سال 2022 بالغ بر 400 میلیارد دلار بوده که آیفون به تنهایی نیمی از آن را محقق کرده است. پس هنوز آیفون میفروشد و خوب هم میفروشد. چرا که هوادارن سینهچاک این گوشی بیش از قابلیتهای فنی آن مشتاق باقی ماندن دراین تیم عظیم هواداریاند. گویا آنها با داشتن آخرین مدل این گوشی به خود و سایرین نشان میدهند که وفاداریشان به مفهوم جهان ذهنی که برند اپل ساخته همچمنان پابرجاست. انگار آن ها یک ابزار هوشمند الکترونیکی نمیخرند بلکه حق اشتراک هواداری خود را پرداخت میکنند. چیزی شبیه به باشگاههای بزرگ فوتبال جهان و آیفونداران اصرار دارند که در جمع طرفداری باشگاه اپل باقی بمانند. آن ها سالهاست که به اپلی بودن خو گرفتهاند و بسیاری از آن ها از گوشی گرفته تا ساعت هوشمند و لپتاپ خود را هم از همین باشگاه تهیه میکنند. باشگاه اپل در این سالها توانسته در کنار ابزارهای وسوسهانگیز خود به آنها حس تعلق بفروشد. چیزی که هدفش بوده و بهخوبی هم به آن رسیده. اگر به هویت برند اپل نگاهی بیندازیم کیفیت عالی، توجه به جزئیات و به ویژه منحصر بودن را می بینیم که اگرچه در سطور بالا گفتیم که دو مورد اول دیگر عادی شده و حرف خیلی جدیدی در آن ندارد اما حس منحصر بودن همان برگ برندهای است که همچنان کاربران را آلوده خود نگاه داشته است؛ مانند کسی که سالهاست هوادار باشگاهی بزرگ است که هر چند صدها میلیون طرفدار دارد، اما همه آنها با هم حس منحصری از تعلق را تجربه میکنند، گیرم این عدد این جا به حدود یک میلیارد و پانصد میلیون کاربر فعال برسد. برند اپل موفق شده است در این گروه بزرگ از مشتاقانش همه آن چیزهای را که میخواسته مانند حس خاص بودن و جوانی در کنار هواداری از یک برند آمریکایی را ایجاد کرده و مهمتر از آن تازه نگاه دارد.
نگارنده به عنوان کاربری که به دلیل مشکلات ناشی از تحریم در استفاده از این برند (و البته قیمت ریالی غیر منطقیاش) جایی آن را توهینآمیز تلقی کرده و به اندروید کوچ کرد، متاسفانه نه در زمان آیفون داشتن حس آیفونی بودن داشت و نه اکنون حس سامسونگی بودن. اما مگر اصولا حس تعلق به باشگاه سامسونگ هم داریم؟ و اگر وجود دارد در چه مقایسهای با تعلق به آیفون قرار میگیرد؟ حتی خود سامسونگ هم در هویت برندش به دنبال این نبوده است. این برند بیشتر به دنبال تولید محصولات بسیار فناورانه بوده و سهم بازار رو به رشدش همواره نشان داده که در آن موفق بوده است، اما حس منحصر بودن خیر. اصولا بودن روی یک پلتفرم متنباز با داعیه خاص بودن، چندان سازگار نیست.
اما در نقطه مقابل آیفون با قفس طلایی آیاواس خود، کاربرانش را در حصری خودساخته و لذتبخش گرفتار کرده است و به احتمال زیاد سال آینده هم آیفون 16 را با قدری تغییرات فرمی و کیفی در اختیارشان قرار میدهد تا خوشحال باشند که هنوز هوادار باشگاه محبوبشان یعنی برند اپل هستند. خوشی و سرمستی که فقط از جادوی برند برمیآید.
در خبرها آمده است که قیمت ریالی آیفون 15 در بازار غیر رسمی مشخص شد. این هم از آن طنزهای پوچ و تلخی است که شاید فقط در سرزمین عزیزمان تجربه شود. ورود یک گوشی به هر دلیلی (به ظاهر ارزبری بالا) به کشور ممنوع شده است و رجیستر نخواهد شد، اما هنوز عدهای به دنبال آنند که حدود یک صد میلیون ناقابل (بسیار بالاتر از قیمت دلاری) را به پای برندی بریزند که این بار نه تنها همه مشکلات قبلی ناشی از تحریم در استفاده از گوشی آن پابرجاست بلکه حتی با روشهای معمولی اصولا قابل استفاده نیست. البته ما دیگر مدتهاست که از چیزی آنچنان تعجب نمیکنیم. شاید فقط سعی کنیم خود در دنیایی موازی تصور کنیم، دنیایی که در آن این مطلب از این پاراگراف آخر بینیاز باشد!